مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
رنگ سپید رنگ حنای سرت شده است لب بستهای و خون دلت ساغرت شده است خطبه بخـوان به رقـص درآور کلام را نهج البـلاغه مشتـری منـبرت شده است سـرچـشـمۀ کـرامت و لـطف کـریـمهـا! کوثر دخـیل گوشۀ چشم ترت شده است از نـسل دخـتـر تـو امـامت ادامـه یـافت پیغمبری و فاطمهات کـوثرت شده است مـن بـرگ زردی از شـجـره نـامۀ تـوأم خار و خسی که آمده و نوکرت شده است چشمی که گریه کرده، تو را، یا حسین را لبریز لطف و مرحمت مادرت شده است قـلب حـسین پیـش تو جـامانـده در بـقـیع قـلب حـسین مـقـبـرۀ اطهـرت شده است غیر از ضریح کهـنه، ضریح نو حسین مشـتاق پایـبـوسی خاک درت شده است خـون حـسیـن نام تو را دم گـرفـته است گـودال هـم برای تو مـاتـم گرفـتـه است دردت زیــاد بــود و بـرایـت دوا نـبــود زخـمی عـمیـق تر ز غـم کـوچـهها نبـود دیـوار کـوچـه نیـز به تو طعـنه میزنـد سـنگ صبـور گـفـتـن آن مـاجـرا نـبـود عـرش خـدا تـحـمـل آن داغ را نـداشـت گـر شـانـۀ خـمـیـدهات آنجـا عـصا نبـود امـا شـهـادتـیـن لـبـت ایـنـچـنـیـن سـرود داغـی بـزرگــتـر ز غــم کــربـلا نـبـود روزی شـبـیـه روز حـسیـنـت نـمیشـود جـسمـت کـبـود بـود ولـی زیـر پـا نبـود رنگ سپـید گرچه به موی تو چنگ زد زلـفـت به دست بـاد نـبـود و رهـا نـبـود آخــر بـه دامـن پـسـرت ســر گـذاشـتـی دیگـر سخـن ز نیـزه و طشت طـلا نبود تو پاره پـارۀ جگـرت بین طشت ریخت نه، پـاره پـارۀ جگـرت در عـبا نبود.... غارت زده است چون حسنش را ز دست داد انگـشـتری و پـیـرهـنـش را ز دست داد |